اين مرغ بي همتا
كه اكنون پژمرده
كنج اين ويرانه قفس
زخمي و خاموش مانده
روح بي گناه من است
مردم !
كه به جبر شما
پر بسته ام اش
مباد كه اندوه آوازش
ياغريو فريادش
دل بي مهري تان را
يا گوش غفلتتان را بيازارد
ولي مرگش را هرگز نخوا هيد ديد
بيهده به انتظار نشسته ايد
ققنوس هرگز نمي ميرد
تا سحر گاهي دگر
از خاكستر خود
بال خواهد شود
سبا ل م