Friday, August 31, 2007

از امشب..

مرا امشب انفجاري بايد!
شكستني!
سوختني!
زاييدني!
مردني!


آخ اي جمعه ي خراب!
با من امشب ،
سخن از مرگ بگو !
درد دارم !

.
.
.
سبا ل م

3 comments:

saba said...

...

میرزا said...

آخر دختر
من هرگز جرات نمی کنم برای شعر چیزکی زیرش بنویسم
شاید تو بگویی مونولوگ
ولی باز شعر است

Unknown said...

كاري نمي كنم كه بترسي
كه ديگر كه هيچ وقت
كه نخواهم كه وبت را ببينم