اين باران انگار
از سر خشم مي بارد
ناله هاي زمين
دلم را آشوب مي كند
تاريكي و نور
بر هم پنجه مي كشند
و من مي دانم اين بار هم
اين جدال خير و شر
به صبحي بي نشانه
بي سر انجام
رها مي شود
و آن صبح بي فروغ
نه درفش پيروزي نور بر فراز خواهد داشت
ونه خاكستر خاك الودن پشت شر را به زير
اين فقط افسون اين جنگ است
و توهم يك توالي در هم تنيده
...
.
.
.
سبا ل م
از سر خشم مي بارد
ناله هاي زمين
دلم را آشوب مي كند
تاريكي و نور
بر هم پنجه مي كشند
و من مي دانم اين بار هم
اين جدال خير و شر
به صبحي بي نشانه
بي سر انجام
رها مي شود
و آن صبح بي فروغ
نه درفش پيروزي نور بر فراز خواهد داشت
ونه خاكستر خاك الودن پشت شر را به زير
اين فقط افسون اين جنگ است
و توهم يك توالي در هم تنيده
...
.
.
.
سبا ل م
No comments:
Post a Comment