Thursday, November 27, 2008

تا حال سری به مان هنر زدید؟


اگر تا حالا سری به مان هنر نو زده باشید حتم دالان های تودرتو و لابیرنتی و معماری عجیب غریبش برایتان جالب بوده ، مان هنر یک ساختمان مدرن است که در کنار نمایشگاه هایی در آن برگزار می شود دیدن خود خانه خالی از لطف نیست.

یکی از کارهایی که هین چند وقت پیش در مان هنر برگزار شد یک ویدیو آرت بود از ایلیا تهمنی . ایلیا تهمتنی ، به نظر من ، در هنر طراحی و گرافیک برای خودش یک پا تهمتن است گرچه او هم به رسم جامعه ی ما و مثل سایر افرادی که بیشتر چیزی سرشان میشود و کمتر هیاهو می کنند ، هنوز آنقدر که باید شناخته نشده است .

کار اخیر او ویدیو آرتی بود به اسم meeter و در دو اپیزود قرمز و آبی . meeter در لغت به معنی برخوردکننده ، تلاقی کننده است . وقتی حرف تلاقی و برخورد می شود ، بالطبع می بایست دو یا چند شیئ و مختصات وجود داشته باشد که تلاقی و برخورد پیشامد کند . اما این پیشامد و برخورد در کار ایلیا معنی دیگری دارد . اپیزود اول این کار به اسم قرمز از زوایای بسیار نزدیک به اوبژه و با لنز چشم ماهی گرفته شده . به نظر من رسید که رنگ قرمز در این قسمت بسیار سچوره ( اشباع ) پایین و نزدیک به صفری دارد

که البته ممکن است به واسطه ی لنز باشد. نماهای بسیار نزدیک از نفس کشیدن و در واقع بو کشیدن و حفره ی بینی و دهان و عمل بلع شباهت زیادی به فعالیت های حیاتی یاخته ها و تک سلولی ها در فیلمبرداری های میکروسکوپیک دارد که گاهی در برنامه های علمی می بینیم . آنچه در ذهن متبادر می شود نگاه یک موجود بیگانه به انسان و فعالیت های حیاتی اوست ، نگاهی متعجب که البته در پی کشف یک سیستم حیاتی نیست و فقط کنجکاو و دقیق است.

در اپیزود آبی به دنبال حرکت مورچه ها به جسد بیجان دو ماهی قرمز می رسیم که مشت اپیزود اول را باز می کند . قرمز برای زنده بودن دچار آبی است . دو ماهی مرده در فضایی بدون آب در بخشی که نام"آبی" اش آب را یا در واقع نبود آب را ( که باعث مرگ است) به یاد می آورد و نگاه کنجکاو آن موجود بیگانه البته دریچه ی چشم یک ماهی مرده به انسان است که ابدا ترس و وحشتی هم ندارد البته اگر بتوانیم واقعیت بزرگ فنا را در آن جدی نگیریم .

Meeter از این منظر تلاقی قرمز و آبی است . تلاقی زندگی و مرگ اما ابدا نقطه ی تقاطعی وجود ندارد بلکه دو نگاه موازی از دو دنیای موازی است . جانور مرده ای زنده را می بیند و جانور زنده ای مرده را می بیند و این دیدن تنها تلاقی دو واقعیت موازی است.

در پایان نماد یین و یانگ چینی با دو رنگ قرمز و آبی می آید که باز موید دو دنیایی است که در عین موازی بودن در هم فرو می روند و دوحفره (چشم) در میانه ی هریک می تواند نمایانگر همین نگاه باشد.

دوست داشتم این یادداشت را زودتر و قبل از اتمام برنامه پخش این کار بنویسم و همین طور دوست داشتم در مورد این کار با خود ایلیا صحبت کنم اما فرصت هیچ کدام دست نداد با این حال امیدوارم این کار باز هم گذاشته بشود . کار نویی که واقعا ارزش دیده شدن و بحث شدن دارد . ویدیو آرت های مستقل در ایران چندان عمری ندارند . اولین کاری که من خودم دیدم 3 یا 4 سال پیش کاری بود از شیرین نشاط در مجموعه باغ های ایرانی موزه هنرهای معاصر ، کاری خوش ساخت و به رمزآلودگی باغ های قدیم ایرانی ! در این سال ها ویدیو ارت های خوب ، چندان ساخته نشده و امیدوارم ایلیا تهمتنی همچنان این کار را ادامه بدهد . او گرافیست خوش قیحه و پر دل و جراتی است که از آزمودن و نشان دادن نتیجه ی افکارش نمی ترسد و این خیلی ارزشمند است . چه در نمایشگاه ممیز ( که اولین بار کارهایش را دیدم ) و چه در سری پژ و چه در همین ویدیوآرت اخیرش ایده ها به خوبی پرداخت شده بودند و علیرغم کمی امکانات اجرا در ایران خیلی هم خوب اجرا شده بودند .

.

.

.

سبا ل م

1 comment:

Anonymous said...

سلام
چه خوب گزارش كرده‌ايد. من هيچ بلد نيستم كارهاي هنري را اينجوري تفسير كنم.