Thursday, October 25, 2007

مانيفست

از اين هواي گنديده
هر آني
لخته اي دودآلود و غليظ
دم مي كنم
و شراره اي مسموم و سنگين
بازدم

آتش انتقام است
آنچه نگاهم را تيز و بي پروا كرده
و خون را در رگ هايم
زهر آلوده
زبانه كشان


ساق هايم ، اينك
رو به ويراني است
از گام زدن هاي بي هدف
به كجا
به ناكجا
آن دم به هجوم
و پس دم به گريز



سر سراي اين تن متروك
كوره اي است گداخته
كه جانم را مي كاهد
مي سوزد
مي سوزاند


.
.
.
سبا ل م

2 comments:

Iman Tavassoly said...

salam. Man baratoon email zadam.
Weblagetoon kheili jalebe, khosoosan sherhatoon. Man shoma ro mishnasam???? az inke be man link dadid mamnoonam.

Anonymous said...

سلام شعر خوبی بود اما من از کاربرد کجا و ناکجا چندان خوشم نیامد به شعر می نشست شاید چون زیاد به کار برده شده دلم را میزند مع الوصف شعر به شکل غریبی زیبا بود