Saturday, November 3, 2007







در زندگي من
گاهي لحظاتي از غم هست
مرغ جانم محزون و لطيف مي خواند
نه دلم مي آيد خاموشش كنم
نه اندوهش را تاب مي اورم
مي فهمم !
دلش براي پرواز تنگ مي شود

و من كه اسباب اسارتش شدم
بايد يك روز در خاك فراموشش كنم
تا او به ان آسمان هميشه آفتابي كوچ كند
اين مرغ زيبا
با نغمه هاي شاد
با بال هاي گشوده
فارغ از من!


سبا ل. م.

4 comments:

Anonymous said...

گاهی لحظاتی از غم هست..... روی این گاهی تاکید می کنم تا یادم نره اون موقع هایی رو که شادم.

Anonymous said...

سلام
بازی ها را چندان بر نمی تابم
اما به جهت شعر مانیفست که بسیار زیبا بود لینکت را در سایتم گذاشتم باشد که کامروا شوم

Anonymous said...

چه جوری تشکر کنم!؟ :دی

Anonymous said...

کجایی؟